مرگ آرتمیو کروز

مرگ آرتمیو کروز

تو معصومیت خویش را در دنیای بیرونی از دست دادی. نمی‌توانی آن را اینجا در دنیای عواطف و احساسات باز پس بگیری. شاید تو باغ خود را داشتی. من هم باغ خود را داشتم، بهشت کوچک خویش را. حالا هر دوی ما آن را از دست داده‌ایم. سعی کن به یاد بیاوری. نمی‌توانی آن چیزی را که قربانی کردی در من باز بیابی، آن چیزی که برای همیشه و به خاطر افعال خویش از دست دادی. من نمی‌دانم تو از کجا می‌آیی. نمی‌دانم چه کرده‌ای. تنها می‌دانم که در زندگی‌ات چیزی را از دست دادی که بعدها من را مجبور به از دست دادنش کردی: رویا، معصومیت. ما دیگر هرگز آن آدم‌های قبلی نخواهیم بود. مرگ آرتمیو کروز

تو معصومیت خویش را در دنیای بیرونی از دست دادی. نمی‌توانی آن را اینجا در دنیای عواطف و احساسات باز پس بگیری. شاید تو باغ خود را داشتی. من هم باغ خود را داشتم، بهشت کوچک خویش را. حالا هر دوی ما آن را از دست داده‌ایم. سعی کن به یاد بیاوری. نمی‌توانی آن چیزی را که قربانی کردی در من باز بیابی، آن چیزی که برای همیشه و به خاطر افعال خویش از دست دادی. من نمی‌دانم تو از کجا می‌آیی. نمی‌دانم چه کرده‌ای. تنها می‌دانم که در زندگی‌ات چیزی را از دست دادی که بعدها من را مجبور به از دست دادنش کردی: رویا، معصومیت. ما دیگر هرگز آن آدم‌های قبلی نخواهیم بود. مرگ آرتمیو کروز